••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شعر

شب بود وماه واختر و شمع ومن وخیال

خواب از سرم ، به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رؤیای عمر رفته ، مرا پیش دیده بود

درعالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج ، چون کمان ، قدِ سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

 

گویی سپیده از افق شب دمیده بود

ياد آمدم که در دل شب ها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشيده بود

از خود برون شدم به تماشاي روي او

کي لذت وصال بدين حد رسيده بود

چون محو شد خيال پدر از نظر مرا

اشکي به روي گونه زردم چکيده بود.

 

سهراب سپهري

+ نوشته شده در یک شنبه 18 مرداد 1395برچسب:شعر,شعر زیبا,شعر در مورد پدر,سهراب سپهری, ساعت 12:9 توسط آزاده یاسینی


شعر

 

پدر آن تيشه که بر خاک تو زد دست اجل

تيشه‌ اي بود که شد باعث ويراني من

يوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگ ، گرگ تو شد ، اي يوسف کنعاني من

مه گردون ادب بودي و در خاک شدي

خاک ، زندان تو گشت ، اي مه زنداني من

از ندانستن من ، دزد قضا آگه بود

چو تو را برد ، بخنديد به ناداني من

آن که در زير زمين ، داد سر و سامانت

کاش مي خورد غم بي ‌سر و ساماني من

به سر خاک تو رفتم ، خط پاکش خواندم

آه از اين خط که نوشتند به پيشاني من

رفتي و روز مرا تيره تر از شب کردي

بي تو در ظلمتم ، اي ديده‌ ي نوراني من

بي تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند

قدمي رنجه کن از مهر ، به مهماني من

صفحه ‌ي روي ز انظار ، نهان مي دارم

تا نخوانند بر اين صفحه ، پريشاني من

دهر ، بسيار چو من سر به گريبان ديده است

چه تفاوت کندش ، سر به گريباني من

عضو جمعيت حق گشتي و ديگر نخوري

غم تنهايي و مهجوري و حيراني من

گل و ريحان کدامين چمنت بنمودند

من که قدر گهر پاک تو مي دانستم

ز چه مفقود شدي ، اي گهر کاني من

من که آب تو ز سرچشمه ‌ي دل مي دادم

آب و رنگت چه شد ، اي لاله‌ ي نعماني من

من يکي مرغ غزل خوان تو بودم ، چه فتاد

که دگر گوش نداري به نوا خواني من

گنج خود خوانديم و رفتي و بگذاشتيم

اي عجب ، بعد تو با کيست نگهباني من !

 

(پروين اعتصامي)

+ نوشته شده در جمعه 16 مرداد 1394برچسب:شعر,شعر زیبا,شعر در مورد پدر,پروین اعتصامی,پدر, ساعت 11:48 توسط آزاده یاسینی